...
دیشب خونه خاله جون فرشته بودیم و کلی با تارا که "آوا" صداش می کنی و خاله فاطمه بازی کردی و بهت خوش گذشت مامانی!
دختر مهربونم تا دلت بخواد به لبتاپ حسودی می کنی!
مامان : گرگه میگه ؟،آوین:"اووووووووووووو"
مامان:دو دو تا ؟،آوین:"چار تا " البته گاهی اوقات هم "دو تا"
چند روز پیش از بابات چیزی می خواستی و بابا بهت نداد گریه کنان اومدی سمت من و من هم همون خوراکی را بهت دادم تو هم نامردی نکردی و روی پاهام نشستی و خوراکی را گذاشتی تو دهنت و رو به بابات کردی و گفتی مَنِِ مَنِ" واقعا از دستت خندیدیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی